لیلی نوشته ها

روزنوشت ها، مزخرف نوشت ها، غرغرنوشت ها و نقل قول های یک دختر بچه ی سی و سه ساله!

لیلی نوشته ها

روزنوشت ها، مزخرف نوشت ها، غرغرنوشت ها و نقل قول های یک دختر بچه ی سی و سه ساله!

روزنوشتِ امروز

گاهی حس میکنم از پا افتادم!

نه اینکه بُریده باشم!

اما گاهی حس میکنم یه چیزایی که به خاطرشون دارم حرص میخورم، میجنگم و تحمل میکنم... کلن احمقانه ست!

حس میکنم ترجیح میدم یه چیزایی رُ رها کنم!

بی تکلف باشم! بدون پایبندی

چه لزومی داره تعامل و دوستی های سطحی توی دنیای مجازی رُ ادامه بدم؟!

فکر میکنم برای تحمل دنیای مجازی پیر شدم!!

امروز چند بار دستم رفت که آیدی اینستاگرامم رُ برای همیشه پاک کنم!

فکر میکنم دلم میخواد هرچه بیشتر از این مردُم فاصله بگیرم

هرچی میگذره بیشتر نیاز پیدا میکنم به تنهاییم... تنهایی با صداقتم!

چه نیازی داره درد و دل کنی، حرف بزنی و حتی در شادیهات شریک کنی این مردم رُ؟!

گم شدن توی زندگی

بیرنگ بودن

همه ی اینا باعث میشه کمتر آسیب ببینم

سی و سه سالگی سن عجیبیه! همونقدر که دلت درخشش میخواد، خاموشی هم میخواد!

یه روزایی دلم میخواد حتی یک کلمه حرف نزنم، فقط سکوت!

چه اهمیتی داره دیگران چی فکر میکنن؟

من خودم رُ میشناسم و خودم نیاز داره دور باشه ... خیلی دور...

خوابم میاد!

نظرات 1 + ارسال نظر
سعیده جمعه 25 دی 1394 ساعت 03:03

وای نه. نه لیلی جون از دنیای مجازی بیرون نرو. من تاااااازه توی اینستا پیدات کردم و عاشقت شدم. تنها دلخوشی و سرگرمی من همین دنیای مجازیه.

عزیز دلم ممنون از لطفت اما دلخوشیت باید دنیای واقعی باشه دهه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.