لیلی نوشته ها

روزنوشت ها، مزخرف نوشت ها، غرغرنوشت ها و نقل قول های یک دختر بچه ی سی و سه ساله!

لیلی نوشته ها

روزنوشت ها، مزخرف نوشت ها، غرغرنوشت ها و نقل قول های یک دختر بچه ی سی و سه ساله!

خوشحال!

من یه خواب مونده ی خوش شانسم!

برای اولین بار در تمام دوران کارم (دروغ چرا نهایتا سومین بار!) خواب موندم! نزدیک یه ساعت و نیم :)) ولی به موقع رسیدم شرکت! به  این میگن خوش شانسی که یه پیکان مهربون از سر کوچه  تا جلوی شرکت با آدم خواب مونده هم مسیر باشه!

و اینگونه است که امروز با چشمای پُف کرده و بدون آرایش شروع میشود! :D نه اصرار نکنید نمیخوام آرایش کنم حوصله ندارم :))


پ.ن: داشتم فکر میکردم، شادمانی بی سبب چقدر در زندگیمون کمرنگ شده! یه زمانی هِر هِر به همه چی میخندیدیم! حتی الکی! اما این روزا دنبال بهانه هستیم که حرص بخوریم! حتی الکی!

چقدر به نادیده گرفتن و نشنیده گرفتن توی زندگیمون نیاز داریم! این هوشیاری های بی منطق شده آفتِ اعصاب و امید و حتی ایمانمون!

توکلمون رُ کجا جا گذاشتیم؟!

همون که بهمون اجازه میداد چشم بسته دنبالِ خدا بریم...

این روزها دوباره جمله ی محبوبم روی زبونم افتاده:

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ